شجاعت برای هرکسی معنای خودش را دارد.
صرفنظر از اینکه شما در مورد شجاعت و شجاع بودن و متضادش یعنی ترس و ترسو بودن چه نظری دارید ولی من فکر میکنم این دو مفهوم در هم تنیده اند ... چرا ؟
بگذارید اینگونه نگاه کنیم که برای داشتن یک زندگی شجاعانه باید ابتدا شجاعانه ترسید .
برای اینکه بدانیم شجاعت کجای زندگیمون لازم میشود باید ببینیم از چه تغییری میترسیم و ترسهایمان چیست ؟ سپس به همان سمت حرکت کنیم و یا به عبارت بهتر با ترسهایمان ملاقات کنیم ... شجاعت همان جاست ... درست در دستان ترسمان .
ترس را که پیدا کنید ، شجاعتتان را هم پیدا خواهید کرد.
زمانی شجاعانه خواهیم زیست که ترسهایمان را بپذیریم و بشناسیم و در آغوش بگیریمشان و دقیقاً اینجا همان نقطه آغازین شجاع بودن است.
شجاعت به معنای فقدان ترس نیست بلکه به معنای حرکت و شروع با وجود ترس است.
مسیری که از آن میترسید گاها از آنچه فکر میکنیم ساده تر ، آرام تر و زیباتر است.
بیایید به ترس تان اعتماد کنید ... او ما را به ورژن بهتری از خودمان هدایت خواهد کرد .
ورژنی شجاع تر و اصیل تر ...
پ.ن
اگه دوست داشتید شما هم از ترسهایتان در اینجا بگویید .
ایده این مطلب از نوشته خانم پونه مقدم میباشد .